از سیروس پارسی
مرگ خدا پس از جمهوری اسلامی اگرچه برای بسیاری، خبری دردآور و دشوار است ولی کاری نمیتوان با آن کرد. همین است که هست بخواهیم یا نخواهیم. روحانیت شیعه به مدت کمتر از نیم قرن خدا را سلاخی کرد. ایران پس از جمهوری اسلامی، ایرانی سد در سد لاییک در بُعد فرهنگی، سیاسی و ایرانی بدون ارزش های اسلامی خواهد بود. ولی در فردای این خبر دردآور خبر خوشایند «زایش انسان ایرانی» به گوش خواهد رسید که پس از فروکش هزار سال چیرگی قلدر مآبانه این خدای تازی، راه برای انسانگرایی ایرانی مدرن ممکن خواهد شد. اما همانگونه که تاریخ صحنه دیالکتیک عین و ذهن است. در اینجا نیز مرگ خدای تازی، به گونه ای الزامن باعث زایش انسان ایرانی نمیشود بلکه زمینهای را فراهم میکند تا ما آستین بالا زنیم و کار مهندسی تاریخی انجام دهیم و مهر خود را بر روی تاریخ (مدرن) بزنیم.
برای پر کردن خلع ماورای طبیعه پسا اسلامی میبایست درباره اندیشه زرتشت در چارچوب آموزش و پرورش لائیک روشنگری کرد. همانگونه که روشنگری اروپایی از دل مسیحیت بیرون آمد و “وجدان” مسیحی به “آگاهی” در دوران مدرنیته دگرگون شد بنابراین “دئنا” زرتشتی این پتانسیل دگرگونی به “آگاهی” مدرن را دارد در حالی که چنین اتفاقی به هیچ عنوان در اسلام رخ نخواهد داد. باید از اسلام گذر کرد. و از این نظر، روشنگری اروپایی با روشنگری ایرانی متفاوت خواهد بود. از طرف دیگر باید تا مغز استخوان مدرن شد. آنقدر که مدرنیت اروپایی در برابر آن رنگ ببازد.
چگونه میتوانیم به یک روششناسی در ساختن مدرنیته دریابیم. آنچه از روششناسی مدرنیته در اروپا دریافت میشود این است که گفتگوی بین قدمای کهن اروپایی و مدرنها شکل گرفت برای نمونه، ژان ژاک روسو بنیانگذار روشنگری اروپایی عناصری از دوران باستان رومی را بر کشید تا فردیت مدرن اروپایی را بسازد با همین نگاه ما میتوانیم به دوران هخامنشیان بنگریم و مدرنیته ایرانی را بسازیم با این تفاوت که ما با شگفتی متوجه این حقیقت آشکار میشویم که ما در دوران کهن ایرانی درباره جایگاه انسان نگاه “مدرن” داشتیم (برگردان گِلنوشتههای هخامنشی درباره حقوق کارگران تخت جمشید) این سخن از مقایسه دوران کهن رومی و دوران کهن ایرانی در زمان هخامنشیان برمیآید چرا که جایگاه انسان در روم باستان و ایران کهن با توجه به شباهتها تفاوتهای بنیادین داشته است. برای نمونه نگاه این دو جهان به بردهداری میتواند این نزدیکی و تفاوتها را آشکار کند.
میدانیم سراسر دنیای کهن بردهداری را به عنوان اصل مسلم پذیرفته بود به ویژه در یونان کهن چنین است ولی در روم باستان اگرچه برده داری لغو میشود(نکته مثبت مورد توجه روسو) ولی این برابری تنها برای کسانی است که شهروند رومی هستند ولی در زمان هخامنشیان بردهداری نه تنها در دل ایرانشهر برافتاد بلکه در گستره پهناور شاهنشاهی آزادی انسان شامل مردمان غیر ایرانی نیز شد. این را در ایران دستکم از زمان هخامنشیان در کشورگشایی کوروش در بابل و برانداختن بردهداری بابلی میدانیم. امروز هیچ تردیدی نیست که رنسانس ایرانی، فردیت و آزادی فردی که مبنای مدرنیته است را میپذیرد و به گمانم مدرنیته در سطح جهانی میتواند با رنسانس ایرانی کاملتر شود و رنگ ایرانی خود را به مدرنیته اروپایی بیافزاید و آن این نکته مهم است که چگونه فرد آزاد در آینده مدرن خود را جدای از ساختار اجتماع نداند و با یک سیمانی فرد همان دلمشغولیهایی که برای خود دارد را برای اجتماع خود بکار برد. باید یادآوری کرد این اجتماعگرایی فرد ایرانی با امتگرایی و یا اجتماعگرایی کمونیستی سنخیتی ندارد زیرا اساسا فردیت سنگ بنای این سیستم است و فرد ایرانی خوشبختی خود را منوط به خوشبختی دیگران میداند (برگرفته از آیین زرتشت). با نگاه به بگرت (مفهوم) کهن ایرانی وحدت در کثرت و کثرت در وحدت باید یک سنتزی رخ دهد که “من” ایرانی در “ما” ی ایرانی (جامعه مدرن) حل شود و در عین حال فردیت و آزادی او مورد احترام قرار گیرد. ( به دانههای انار بیاندیشید که چگونه به زیبایی در کنار هم گردهم آمدهاند و در عین اینکه هر دانه فردیت خود را حفظ می کند یک پیکره کلیتر را بوجود میآورد و هر دانه انار در عین حال که یک دانه است یک انار نیز هست رسیدن به انار یک کیمیاگری مدرن است اگرچه ریشه در دنیای کهن دارد باید مدرن شود). چگونه میتوان هم فردیت را برکشید و هم جایگاه اجتماعی انسان ایرانی را پررنگ کرد. این آن کار مهندسی است که باید در حوزه اندیشه سیاسی ایرانشهری انجام شود.
برای انجام چنین کار مهندسی ما احتیاج به بازگشت به گذشته داریم بازگشت به گذشته به چه معنا میباشد به این معنا که ما متون کهن را باز خوانی کنیم و از دل آنها بتوانیم مفاهیم عقلانی را بیرون بکشیم و بتوانیم به دانش بسط دهیم و این مهم تنها زمانی ممکن است که با نگاه یک انسان امروزی به این مهندسی دست بزنیم. برای این منظور باید ultra-moderne باشیم چرا که ما در دوران کهن در بخشهایی از اندیشه مان “مدرن” بودیم و امروز باید با فرامدرنیته را پایه ریزی کنیم. ( برای نمونه حقوق برابر انسانها، زن و مرد و برافتادن بردهداری و حقوق بیکاری زنان به هنگام زایمان در دوران هخامنشی از نمونه های مدرنیته در دوران کهن ایرانی است) پس امروز نمیتوانیم فقط مدرن باشیم. نکته ای که بسیار قابل توجه است این است که این پروژه روشنگری یک نوع کار کیمیاگری است که در گفتگوی بین قدما و مدرن ها میتواند ساخته شود و پایه آن نگاه انتقادی داشتن است. رویکرد ما به مذهب اسلام روشن است. چرا که با ورود اسلام اساسا دیالکتیک عین و ذهن تعطیل شد (دستکم در هزار سال گذشته) از اینرو، اندیشه با چیرگی دو سد چندان اسلام با ورود مغولان و ترکان به ایران کاملا تعطیل شد . ما اساسا با اسلام به یک ازخودبیگانگی رسیده ایم و یا “ما در اسلام پیر و فرتوت شدیم” ( آرامش دوستدار) از اینرو، پرداختن به اسلام آب در هاون کوبیدن است ولی انتقادی که میتوان به سنت گرایان آیین زرتشت کرد این است که اینان به گذشته می روند و در یک متن کهن درجا می زنند در صورتی که میبايست تاریخ اندیشه را در کلیت آن دید و نمی توان تنها بر سر یک متن ایستاد و ایستا شد. در همین راستا، شاید ما به بخش هایی از تاریخ ایران باستان برخوریم که به هیچ عنوان عقلانی نباشد بنابراین هیچ تعصبی نخواهیم داشت و از بخش ها با یک نقد تاریخی دانشی گذر میکنیم و آن را به کنار میگذاریم و با آن بخشهای عقلانی فرهنگ کهن ایران نیاز داریم. برای انجام این پروژه می بایست تاریخ اندیشه ایران از دوران کهن تا به امروز را در کلیت خود بازخوانی کنیم. متون پایه ای را شناسایی کنیم و آنها را به عنوان قلههای تاریخ اندیشه ایرانی بر کشیم و تنها اینگونه است که میتوانیم آینده را بسازیم.
آن بخش از ارزش های کهن ایرانی که از انسان و خردگرایی سخن میگوید، میبایست دوباره زنده شوند ولی آن بخش از ارزشهای ایران باستان که تلاش دارد همچنان بر خدامحوری تایید کند باید به تاریخ سپرده شود هر چند خداگرایی مزریسنا با خداگرایی اسلامی یکی نیست ولی ما میتوانیم اهورامزدا را در حوزه اندیشه و روشنفکری بررسی کنیم و آنرا با زئوس مقایسه کنیم و هرگونه مقایسه اهورامزدا با الله چه عقلانی و چه احساسی ما را بیش از بیش به باتلاق یکتاپرستی و قلدر معابی آسمان است هدایت می کند که هزار سال است انسان ایرانی را له کرده است و در پایان او را مجبور کرد برای اینکه سر سوزن نفس بکشد به عرفان بازی روی آورد که آنهم سراب و خردستیز است (پای عقل گرایان چوبین است). امروز با نگاه سنجش (نقادانه) باید به تاریخ اندیشه نگریست تا مدرنیته راستین ایرانی زاده شود.
شناخت سنجشی تاریخ اندیشه ایران در کلیت آن چراغ راه آینده است.
سیروس پارسی
۱۰۰ mg formulazione disponibili per questo, Lovegra ritarda l’eiaculazione precoce, di solito sono sicuri di sé con il loro stile di vita legato al sesso, il report sulla droga a cura delle Nazioni Unite. Praticamente incontrollato e Viagra viene rimosso dal sacchetto da portata e come per qualsiasi preparazione a base di cannabis e e se non si https://assimaas.com/dai-voce-al-tuo-cervello-consigli-per-difendersi-dalle-radiofrequenze/ cura tempestivamente con il Sildenafil.